آن سوی پرچین باغ

اثر طاهر جیناک

آن سوی پرچین باغ

اثر طاهر جیناک

بخشی از داستان


بودن در عالمِ وجود و حل شدن در تصورِ آن، آدمی را به شکل مهره ‌ای در می ‌آورد که بی ‌اختیار در صفحه‌ ی شطرنج زندگی، از خانه ‌ای به خانه ‌ای دیگر کشیده می‌ شود، بی‌ آن‌که سیاهی یا سفیدیِ زیر پایش را دریابد. آن‌گاه، لحظه‌ ها با حرکتِ مهره‌ ها بی‌ ثمر سپری می ‌شوند و درست در آخرین لحظه که وقتِ رفتن فرا می ‌رسد، عده‌ ای عبث بودنِ عبور لحظه ‌ها را در می ‌یابند و باور نمی ‌کنند که به همین سادگی فریب خورده ‌اند و قبل از آن‌که اولین چرای همه‌ی عمرشان را بر زبان آورند، به همان جایی که از آن آمده‌ اند، دوباره باز می ‌گردند و عده ‌ای آن لحظه‌ی آخر را هم مثل همه‌ی لحظاتِ سپری شده، سپری می‌ کنند و بی‌ خبر از چگونه آمدن و چگونه رفتنِ خویش، در دلِ جوهره‌ ی هستی فرو می‌ روند. اما معدودی در لحظه ‌ای از لحظه ‌های در حال حرکت به خود می ‌آیند و آخرین لحظه، لحظه‌ ی آغازینی می‌ شود که آن‌ها فراسوی صفحه‌ های سیاه و سفید، از سرِ نقطه ‌ی خطِ نادیده، حرکتی را آغاز می ‌کنند تا لحظه ‌های تهی را سرشار از معنی و مفهوم کنند و سرِ آخر جذبِ منبع جوهره ‌ای ناشناخته به ابدیت بپیوندند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد